پرنیان و پانیاپرنیان و پانیا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

پروانه های زیبا پرنیان و پانیا

نوزده ماهگیتون مبارک

1393/7/19 13:36
نویسنده : مامان زهره
1,453 بازدید
اشتراک گذاری

عروسكهاي قشنگ خانه مان بودنتان حال و هواي متفاوتي به زندگيمان بخشيده است. حالا ديگر هر روز صبح با باز کردن چشمان زیبایتان به روی دنیا چشمانم را به آسمان خدا می دوزم و دست شکر به سوی او بالا میبرم.

چه لذتي دارد خوردن صبحانه و ناهار شام چهار نفري در يك روز تعطيل با غذاهاي خوشمزه مامان پز در كنار دلبركان پري رويم كه لذت ملچ مولوچشان به من حس خوب بهترين سر آشپز دنيا را مي دهد. پرنيان پري روي نازدونه ام هر بار كه بوي قرمه سبزي خوش آب  و رنگ مامان به مشامش مي رسد از خواهر نازنينش گوي سبقت را مي گيرد و در چشم به هم زدني ظرف غذايش را خالي تر از خالي تحويل ميدهد.

اين روزها گذراندن اوقات در كنار دو وروجك پر شور و نشاط كه در فضاي خانه مان انرژي پخش مي كنند عجيب مرا گاهي كودكي شاداب و پر جنب و جوش ميكند و لحظه اي بعد صداي خنده هاي شادي، قهقهه ها و فرياد هاي كودكانه نامفهوم سه كودك سر خوش (مامان و دلبركان) كه دست در دست يكديگر مي دوند و ميرقصند، فضاي خانه را پر مي كند و سيلي محكمي به سكوت دو نفره زندگي پيشين ما مي زند! و اين هم يه راز مادرانه ديگر است كه هر قدر هم كه خسته باشي، پاره هاي تنت را كه ميبيني و در آغوش ميكشي دنيايت عوض مي شود. و مات ومبهوت اين حس رويايي ميشوي و خداوند عشق را در وجودت مي ريزد. خدايا سپاس

جوجه طلايی مامان، پرنيان، اين روزا يه مامان تمام عیار شده ميره و عروسكاشو مياره رو پاش ميذاره پيش پيش ميكنه تا اونا بخوابن. تازه هر موقع هم كه خودش خوابش مياد خيلي بامزه دست خاله مريم رو مي گيره و ميگه من و رو پاهات بذار تا بخوابم بعد با دستاي كوچولوش به سينش ميزنه و ميگه پيس پيس. يعني منو پيش پيش كن.

نی نی شیرتو بخور لالا کن....

 

 

 

من فدای شما دو تا مامان  مهربون و دلسوز بشم که اینجوری احساس مسئولیت میکنین. به قول نویسنده ای "اگر دختر نبود تمام عروسک های دنیا یتیم می شدند"

 

 

 

 

 نی نی در طرح ها و شکلهای مختلف. خدا ببخشه براتون نفسای من !

 

 

عروسک قشنگ و با احساس من. خوش به حال نی نی های آیندت دختر نازم. خوش به حال خودم که دختر نازی مثه تو دارم عسلکم.

 

 

 

 

 

 

نخودچي هاي كوچولوي من عاشق عكساي تولدتون هستين مخصوصا اگه آهنگ "عزيز من گل من تولدت مبارك" هم چاشني اون بشه. 

يه روز كه تو اين ماه نون خامه اي من، پرنيان، دچار يه سرماخوردگي كوچولو ميشه با مامان جون راهي دكتر ميشن و از قضا تو مطب رو برو ميشه با بچه هاي بي صبر و حوصله اي كه تو بغل ماماناشون مدام نق نق و گريه ميكردن. عروسك ناز منم هر بار اداي يكي از اونا رو درمياورد و همه ميزدن زير خنده. تو همين حال و هوا بود كه يه ني ني سه چار ساله از تو اتاق آقاي دكتر اومد بيرون و از قضا پشت لباسش عكس باب اسفنجي بود گلدونه مامان با خوشحالي تموم فرياد زد باب باب و همه انگشت حيرت به دهن برده بودن و باورشون نمي شد دخمل كوچولوي من فقط يه سال و نيمشه و ماشالا بزنم به تخته اينهمه مي فهمه. خلاصه در حالي كه تمام بچه ها تو مطب گريه و بي تابي ميكردن دختر شيرين من كتاباشو  باز كرده بود و ورق ميزد و كلي با حيووناي اون تو گپ و گفتمان داشت. بعد از بيرون اومدن از مطب دكتر هم يه پيشي ناز كوچولو عاشق فرشته كوچولوي من شد و دنبال پرنيان راه افتاد و بي خيالش نمي شد. پرنيان هم خوشحال تر از پيشی،‌ از اينكه يه دوست جديد پيدا كرده بود (اونم از نوع ميو ) در پوست خودش نمي گنجيد.

 

چند روز بعد عروسی، خونه دایی مجید

زن دایی جون همه رو به مراسم تولد دایی مجید دعوت کرد.

 

 

اولین رستوران چهار نفره به صرف شام. تو این مدت همیشه من و باباجون دوتایی میرفتیم بیرون. و یا اینکه یه قشون آدم بسیج می شدن تا همگی بریم رستوران. ولی از اونجاییکه شما دیگه خانم شدین تصمیم گرفتیم این دفعه بدون همراهی بقیه خلوت چهارنفمونو حفظ کنیم.

 

 

که البته با این صحنه خواب آلود از پرنیان خانم مواجه شدیم. تو رستوران همه مارو با تعجب نگاه میکردن که چه جوري با دوتا دخمل ناز شیرین زبون دوقلو  و البته كوچولو هوس رستوران کردیم...! پا با مگه ما دل نداريم؟ پانیا خانمم که طبق روال همیشه عاشق میز اردو و انواع سالادا و غذاهاش. نوش جونت عزییییییییییییزم

 

 

بیچاره این خروس بی زبون که هی داره دست و پا میزنه که منو از دست صاحبم نجات بدین

 

 

 

 

 

 

به سلامتی قراره برین سفر؟

 

 

دوقلوها و جاروبرقي بخت برگشته

خواهري بلند شو مي خوام جارو كنم؟

 

 

چه كدبانوهايي دارم من؟ يكي لباسارو مي شوره و يكي غذا ميكس ميكنه...

 

 

 

 

اينجا هم مامان بي خبر از همه جا وارد اتاق شد ديد كه اين دوتا دلبرك كوچولو متكاهاي رو تختو آوردن و حالا نپر كي بپر! كاملا واضحه نيازي به توضيحات بيشتر نيس !

آقا فيله محكم بشين

 

 

قربون اين همه كودكي و انرژي و خوشحالي تون بره مامان

 

 

 

 

مامان جون لاكام خشك شد ديگه ببين

 

 

پاهامم لاك زدم

 

 

 

 

بيا خونه رو گردگيري كنيم مامان جون گناه داره تازه از دانشگاه اومده

 

 

 

 

اين اسب و يه سري اسباب بازي ديگه مثه لوازم آشپزي و ميمون دوچرخه سوارو ماماني (مامان همسري) واسه عيادت پرنيان كوچولوي سرماخورده آورده. دخترك منم كه عاشق جامپينگ و بپر بپر

 

 

مامي توپمو باد مي كني ؟

 

 

 فرشته هاي نازنينم دوستون دارم به وسعت قلبم...

 

پسندها (11)

نظرات (0)