بهار از راه رسید- سال نو و تعطیلات
ای خوشا آن نوبهار خرم نوشاد بلخ
خاصه اکنون کز در بلخ اندرون آمد بهار
هر درختی پرنیان چینی اندر سر کشید
پرنیان خرد ، نقش سبز ، بوم لعلکار
ارغوان بینی چو دست نیکوان پر دستبند
شاخ گل بینی چو گوش نیکوان پر گوشوار
باغ گردد گلپرست و راغ گردد لالهگون
باد گردد مشکبوی و ابر، مروارید بار
باغبان بر گرفته دل به ماه دی ز گل
پر کند هر بامدادی از گل سوری کنار
هر چه زیور بود نوروز نوآیین آن همه
برد بر گلهای باغ و راغ نوروزی به کار
از درون رشنه تا کهپایههای کرزوان
سبزه از سبزه نبرد، لالهزار از لالهزار
بیشههای کرزوان از لالهزار و شنبلید
گاه چون بیجاده گردد، گاه چون زر عیار
از فراوان گل که بر شاخ درختان بشکفد
راست پنداری درختان گوهر آوردند بار
بامدادان بوی فردوس برین آید همی
از در باغ و در راغ و ز کوه و جویبار
گل همی گل گردد و سنگ سیه یاقوت سرخ
زین بهار سبزپوش تازهروی آبدار
نیک بادت سال و ماه و نیک بادت روز و شب
نیک بادت وقت و ساعت، نیک بادت روزگار
رنج و مکروه از تو دور و عدل و انصاف از تو شاد
دین و دنیا با تو جفت و بخت و دولت با تو یار
برخور از نوروز خرم، برخور از بخت جوان
برخور از عمر گرامی، برخور از روی نگار
دشمنانت مستمند و مبتلا و ممتحن
دوستانت شادمان و شادکام و شادخوار
در آخرین روزهای سال کهنه دختر مهربان خانه ما پانیا دچار مشکلی در چشمانش شده بود و مرتبا پلک های کوچولوشو به هم میزد و با دستای بلورش اونا رو میخاروند. واکنش چشمان دخترکم هم همراه شده بود با آبریزش و تحریک. من مادر هم ناراحت و دلواپس، پانیا جون و به بیمارستان تخصصی چشم بردم تا قبل تعطیلات چشمای کوچولوش معاینه بشه. بعد از کلی معاینه و به هم خوردن حال دخترکم و البته داد و شیونهای بی نهایت برای معاینه با دستگاه در بیمارستان، خدارو شکر آقای دکتر گفت مشکل جدی نیس و رفع میشه و احتمالا شروع یک عفونت ویروسیه و در صورت نیاز قطره هاشو باید استفاده کنه. به لطف خدا اون دو سه روز سخت و پر استرس هم گذشت و بعد اون سفره هفت سین خانه ما آماده رونمایی شد....عزیزکم دعا میکنم همیشه سلامت باشی.
هفت سین خانه ما که امسال با همکاری دلبرکانم پهن شد....
شکوفه های بهاری و طنازم... قدکشان در حال تماشای هفت سین....
سال ببعی مبارک...
عروسک های قشنگم در کنار هفت سین...
و این هم هفت سین خونه مامانی که مامان زهره درست کرده بود... (از فواید یکی یدونه بودن و نداشتن خواهر هم اینه که مامان و بابا منتظر چیدن هفت سین سال نو به دست تنها دخترشون هستن)
سبزی پلو ماهی شب عید که مامان جون در کنار دخترکان بازیگوش در آخرین ساعات سال کهنه بدون هیچ کمک و پرستاری در کنار کلی کار باقیمونده بدو بدو سر سفره میرسونه...
بفرمایید............. نوش جان
قندکم در نخستین ساعات سال نو جلوی در خونه مامانی....
و شروع اولین روز سال 1394 با نهار دعوت مامانی در یک رستوران ییلاقی در فضای باز...
آخی بالاخره گلا در اومدن... مامانم گفته بود بهار خیلی قشنگه.......!
و دومین روز سال جدید مامان و بابا برای خوشحال کردن دوقلوها اونا رو به شهربازی مورد علاقه شون میبرن...واااای که چقدر خوش گذشت بهشون...
و روزانه های نوروز در کنار عزیزترینهایم به بازی و گردش و دید و بازدید و رفتن به مراسم جهاز زن دایی عاطفه گذشت...
عاشقتم نباتم...
بدون شرح..!
پذیرایی از مهمانها و پس از آن سر و سامان دادن به وسایل و ظروف پذیرایی. با این اوصاف مامان دیگه احتیاجی به نیروی کمکی و پرستار و... نداره که..
پزشکان حاذق در حال عملیات احیا نی نی بدحال...
نفس عمیق لطفا..... الیته قرار بود اون وسیله داخل گوش نی نی رو معاینه کنه ولی نمی دونم چه جوری سر از اونجا درآورده..!!!!!!!!!!
لگوی A B C D که دوقلوها به کمک باباجون چیدن...آفرین به دخملای باهوشم...
سیزده به در و دامان سبز طبیعت..
پرورگارا سال جدید را برای همه مردم نیک و مهربان ایران زمین به خصوص دوستان نی نی وبلاگی عزیز سالی سرشار از سلامتی ، نیکی، موفقیت های بزرگ و براورده شدن حاجات قرار بده و برای عزیزترینهایم، خانواده عزیزم و ریشه های وجودم... دخترکان نازنینم... بهترین روزها و بهترین احوال را رقم بزن. بی اندازه تو را سپاس و عشق ای مهربانترین....
مامان زهره