پرنیان و پانیاپرنیان و پانیا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

پروانه های زیبا پرنیان و پانیا

هفده ماهگيتون مبارك

1393/5/26 12:43
نویسنده : مامان زهره
1,382 بازدید
اشتراک گذاری

هر روز كه مي گذره شما بزرگتر ميشين و چيزاي جديدي ياد ميگيرين و درك و فهمتون بيشتر ميشه و من خداي بزرگ رو با همه وجودم شكر ميكنم. دختراي مامان واقعا آروم و حرف گوش كن هستند. هر كاري ازشون ميخوام انجام ميدن.  مثلا وقتي ازتون ميخوام كنترل تي وي، تبلت، لباس،‌ ظرف يا هر چيز ديگه رو بيارين بدو بدو انجامش ميدين. عاشق باب اسفنجي و ليتل پوني هستين.

 وقتي باب اسفنجي تموم ميشه با ناراحتي فرياد ميزنين باب،‌باب.

يه چيز جالب اينكه لباساي من و بابا جون و حتي همديگه رو خوب ميشناسين. خاله مريم ميگفت يه روز كه داشته لباساي ما رو تا ميكرده هر كدومتون لباساي بابا رو برميداشتين و به خاله نشون ميدادين ميگفتين بابا بابا يعني مال باباست. لباسا و روسريهاي منم  ميشناختين.

 

وقتي از جايي برميگرديم خونه،‌جوجوي مامان پانيا هنوز از راه نرسيده اول كفشاشو درمياره و بعد جورابا رو بدو بدو ميره كه كفشاشو بذاره تو كشو.

خدا نكنه يه قطره آب يا يه كوچولو غذا رو لباستون بريزه سريع درخواست ميكنين كه براتون عوض كنيم.

اين روزا خودتون مستقل ميرين سوار تاب ميشين و حتي روي پله وسطش واي ميستين و خودتون رو تكون ميدين تا تاب بخورين. بعضي وقتا هم كه ديگه  نگو ميرين روي صندلي تاب واي ميستين و خودتون رو تكون ميدين كه راه بيفته منم قلبم مياد تو دهنم. گاهي اوقاتم بدو مياين پيشم و كنترل دي وي دي رو ميارين ميگين ني ناي بذار تا برقصيم.

 

تازه جامپينگ ياد گرفتين و تا ميگم جامپ ميپرين بالا و با صداي بلند داد ميزنين جام و اينقدر بامزه روي پنجه هاتون ميرين بالا كه ميخوام بچلونمتون

يا اينكه بدو بدو ميرين كوسنهاي مبلا رو ميارين وسط سالن و روشون بپر بپر ميكنين و با هر بار پريدن ميگين جام (جامپ)

 

اينجا هم محو تماشاي بچه ها شدين كه ميرن روي فواره هاي آب و خيس ميشن و ذوق ميزنن

 

 

 

 

عاشق بازي كردن تو چمن هستين نفساي من

 

 

 

 

 

 

 

يه توپ بزرگ دارين كه پرنيان عاشق فوتبال بازي كردن با اونه

 

پرنيان با اينكه بزرگتر شده اما هنوز كشته مرده پتو نوزاديشه،‌آخه يادم رفته بود بگم كه از همون دوران نوزادي پتوشو ميگرفت بغلشو و اونو با دنيا عوض نمي  كرد! هنوزم دلبستگي عجيبي به اون داره. يه روز كه خاله پرستار ميخواسته لباسا و پتوي ني ني ها رو بريزه تو ماشين لباسشويي. پتوي پرنيان رو هم ميندازه از قضا اونم ميفهمه. دنبال پتوش مث مرغاي پركنده ميدوه و اشك ميريزه. خاله هم هر چي تلاش ميكنه حواسشو پرت كنه و اسباب بازيهاي جديدشو براش بياره بازم موفق نميشه و آخر سر اين پرنيان كه پيروز ميشه و مياد از تو ماشين لباسشويي پتو رو با قدرت تموم ميكشه بيرون و عاشقانه تو بغلش فشار ميده.

 

اين روزا پرنيان ياد گرفته يه ژست تازه بگيره، سرشو كج ميكنه و لباشو يه طور خاصي، بعد ناز مياره و خودشو لوس ميكنه تا يكي پيداشه نازشو بخره. خريداراشم همه هلاكن. يكيش خود من!

 

بسكتباليست هاي سبز پوش مامان

 

 

 

 

عاشق نون خوردن هستين مخصوصا پانيا نفس

خدا نكنه يه جا خودكار و مداد تو دست من ببينين با هزار نقشه و رد گم كني بايد از گيرتون فرار كرد مگه ميشه ديگه يه لحظه يه خط كتاب خوند يا ياداشت نوشت چه برسه به نوشتن مقاله و پايان نامه.

 

بعضي وقتا هم كه ديگه نگو سر يه سري اسباب بازي ها و لوازم شخصيتون دعواتون ميشه و بكش بكش دارين حسابي و تو اين گير و دار يه موقعهايي هم خانم طلاي مامان پانيا خواهر جونشو هل ميده يا حتي بدتر گاز گازي ميكنه و پرنيان آروم مامان هم مظلومانه ميزنه زير گريه. اونوقت خيلي بامزه زمين رو ميزنه و ميگه بد بد. (يعني زمين رو مقصر ميدونه). الهي من براي مهربوني و مظلوميتت بميرم. بعضي وقتا هم اينقدر بهم فشار مياد كه طاقت ديدن اين صحنه ها برام سخت ميشه. البته خب اينو بگم گاهي هم برعكس ميشه و پرنيان پيروز اين ماجراست. مثلا وقتي كه صحبت بكش بكش و تقسيم حقوق ميشه پانيا حريف زور دست پرنيان نميشه و هر چي ميدوه دنبال اسباب بازيش نميتونه از دست خواهر جونش بگيره. آخر سرم بيخيال ميشه. منم اين وسط ميمونم چيكار كنم و طرف كي رو بگيرم.

 

فرهنگ لغت فرشته هاي من تا اين سن:

بابا- ماما-دايي (جزو اولين كلماتي كه ياد گرفتين)-عك (عكس)- داغ-فوت- تيش (آتيش)- جيز-اوف-اخ-پيف- بي بي (پي پي)- آبه (آب)- ميمي يا مامايي (ماماني)-بابامي (بابايي)- ماه (ماهي)-ده (بده)- منه (مال منه)-برق-رف (رفت)-دال (دالي)-عم (عمو)- ال (الو)-توتو (مورچه)-جوجو (هر پرنده اي)- پاپا (كفش و جوراب)- د د- تيكو تيكو (پتيكو صداي اسب)-دس (دست بزن)- ني ناي- پيش (پيشي)- جيش-ناز (ناز كردن)-دوغ-ما (ماست)-ده (دهن)- نه نه (كلمه منفي)-هووووو (صداي هواپيما)- بد- شيش (شيشه شير)-جيك (صداي جوجه)- ميو (صداي پيشي)- دو (بدو)-پر (بپر)- جام (جامپ)- نوز (بيني)- رول (بچرخ)- بي بي (ني ني)- توث (دندون)- توپ و البته تعداد زيادي لغات ديگه كه من هنوز نفهميدم منظورتون چيه..!

 

راستي يه چيز جالب پانيا جون از بعد سيزده ماهگي هر موقع تو پمپرزش جيش ميكنه ميدوه مياد پيشم ميگه مامان جيش. اينم از دختر باهوش مامان و البته پرنيانم چند روز بعد اين كار رو ياد مي گيره و اونم هر بار وضعيت پمپرزشو اعلام ميكنه.

 

دايي مجيد هم قرار ه همين روزا عروسي بگيره واسه همين دو تا مدل لباس خيلي ناز و گوگولي بعد مدتها جستجو و وب گردي پيدا كردم كه هر كدوم نزديك 200 دلار بود منم تصميم گرفتم اگه شد براتون بخرم واگر خريدش دنگ و فنگ داشت بدم براتون بدوزن. ولي زن دايي جون عاطفه با اصرار و مهربوني تموم ازم خواست كه با خيال راحت بسپرمش دست اون تا خودش زحمت دوخت و دوز و تزئيناتشو بكشه.

آخه نميدونين چقدر عاطفه جون عاشق دوقلوهاست. حالا از اون موقع بگم كه لباستون آماده شد وااااااااااااااااااااي نميدونين چقدر محشر شده بود هيچكي باورش نميشد اين لباسا دوختني باشه همه فكرميكردن لباس مارك و از گرونترين فروشگاهها خريده شده.

وقتي عاطفه جون لباسو آورد براي پرو من كه بيهوش شدم.  از اونجايي كه پانيا نازدونه خواب بود اول پرنيان اونو پوشيد . بزنم به تخته مثل مرواريد توش ميدرخشيد. اينقدر ذوق زده شده بود كه نميخواست درش بياره. يه كلاه و يه تاج و كفشاي پرنسس هاي منم زن دايي جون درست كرد و با لباساي نازشون ست كرد. ممنون زن دايي عاطفه مهربون خيلي دوست داريم.

 

 

 

پرنيان و پانيا عليرغم همه دعواها و كشمكش هايي كه با هم دارن ولي عاشقونه همديگه رو دوست دارن و خيلي به هم وابسته هستن. كلي تو خونه دست همديگه رو ميگيرن . بدو بدو و جيغ زنان دور تا دور خونه شادي ميكنين. وقتي كه پانيا رو مي برم تو اتاقش تا روي تختش كمي استراحت نيم روزي داشته باشه پرنيان با گريه پشت سر خواهر جونش مياد و اونم ميخواد كنار خواهر جونش بخوابه..

از اونجايي كه كم كم داريم به عروسي دايي مجيد نزديك ميشيم واسه همين  چند روز پيش رفتيم آرايشگاه  نزديك خونه تا موهاي دوقلوها رو كمي كوتاه و مرتب كنيم.

 

 

 

 

 

 

 

 

جايي كه بره ناقلا باشه هيچ دليلي واسه گريه كردن و غر زدن وجود نداره.

البته از حق نبايد گذشت كه دختراي ناز من اصلا اهل غر زدن و گريه و زاري زير دست آرايشگر نيستن و تجربه قبلي هم اين موضوعو اثبات كرده. اگرچه خيلي رابطه خوبي با سشوار كردن ندارن....

 

 

 

 

آخ جون عروسي دارييييييييم... niniweblog.com

پسندها (3)

نظرات (0)