شانزده ماهگيتون مبارك
شانزده ماهگيتون مبارك گوگولي هاي مامان ديگه واقعا اين روزا شيرين و بامزه شدين. گاهي اوقات كاراي بزرگتر از سن و قد و قوارتون همه رو متعجب ميكنه. پرستارتون بدو بدو ميره براتون اسپند دود ميكنه. مثلا اينقدر بامزه دستمال كاغدي رو برميدارين كردگيري ميكنين. همه ميزا ديوارا فرشا و حني صورت خودتون رو هم با همون دستمال تميز ميكنين. توجهتون به لباسايي كه ميپوشين خيلي زياد شده. به عكساي روش حتي رنگاش. همه رو با زبون كوچولوي خودتون ابراز ميكنين و با همديگه مقايسه ميكنين. تا چشتون به گل و درخت و ماشيناي تو خيابون ميفته سريع ميگين گل،ديد ديد، قام قام
بيشتر حرفاي من و بابا جون رو ميفهمين و هر كاري ازتون ميخوام رو انجام ميدين. من واقعا نميدونم شما چه جوري اينقدر مي فهمين (ماشالا). حتي تو كاراي خونه كمك ميكنين. وسايل ميز يا سفره رو مي برين، ميارين،پهن ميكنين،جمع ميكنين، هر چي ميخواين بخورين بدو بدو ميرين زير انداز مخصوص خودتون رو از تو كابينت ميكشين و ميارين پهن ميكنين اونوقت مي شينين روش ميگين نام نام يعني غذا بيار.
از روي مبلا و صندليا هي بپر بپر ميكنين و ياد گرفتين هي از روي مبل برين روي ميز،يا ناهار خوري يا اپن. من هر لحظه جونم به لبم ميرسه. اينقدر تپش قلب ميگيرم تا اون لحظه به خير بگذره و تموم شه.
صندلي ها و ميزا ي سبك رو روي سراميكاي كف سالن هل ميدين و جابجا ميكنين. سيماي ميز ال سي دي رو ميكشين. مرتب كانال تي وي رو عوض ميكنين. ديوي دي واسه خودش خاموش و روشن ميشه. سيگنالهاي ماهواره همينطور ميره و مياد. خلاصه هر كار دلتون ميخواد انجام ميدين. آخه ما از دست شما چي كار كنيم فرشته هاي ناز؟
بابا جون اين ماه يه تلفن جديد واسه خونه خريد. آخه شما دو تا ناقلا الو رو داغون كردين. من اين همه الوهاي بازي مارك خوشگل با سيستم پيام گير و شماره گير و منشي مجهز تر از تلفناي واقعي براتون خريدم تا بي خيال تلفن خونه شين. اما نشد كه نشد.
بابا جون گوشي موبايل آموزشي اونم با سيستم اندرويد از قبرس واستون آورده حتي اون ور خط بيه صدايي باهاتون حرف ميزنه ولي بازم تا چشم ميگردونيم گوشي هاي ما رو از دستمون ميقاپين. آخرشم هم سر از كشوهاي دراورتون درمياره. حالا برو بگرد دنبالش تا پيدا شه. من كه به سلامتي گوشيم خراب شد. دوباره گوشي قديميم رو پيدا كردم تا فعلا كارم راه بيفته.
تا ميگم ميخوايم بريم د د بدو بدو ميرين سر كمد و هر چي كفش و لباس و جورابه با خودتون ميكشين ميارين تو سالن. حتي روسري منم برام ميارين كه يه وقت زمان از دست نره. آخه مگه نميدونين وقت طلاست!
اينجا هم قبل از رفتن به جشن تولد يكي از كوچولوهاي فاميل، اول اومديم كمي هواخوري و بازي. .
تاب تاب عباسي... خدا منو نندازي.....
كفشدوزك هاي ملوسم عاشقتونم...
تا دلتون بخواد هم پا تو كفش من ميكنين اونم از نوع تق تقيش...
دايي مجيدم به زودي قراره عروسي بگيره منم فعلا دنبال لباس و كفش و پارچه و تداركات عروسي واسه خودم و شماها ميگردم.
اين ماه رمضون با شما دوتا نازدونه ها حال و هواي ديگه اي داره. منم ميتومم يه روزايي روزه بگيرم ولي موقع افطار كه ميشه مگه شما ميذارين آدم يه لقمه از گلوش پايين بره. مياين كنار صندلي ما و اصرار ميكنين بغلمون كن بذارمون روي ميز تا بازي كنيم.
يه روز گرم تابستون حموم و آب بازي از نوع وان و جكوزي و يه عالمه بازي و هياهو عجب ميچسبه
به همين خاطر من و ماماني هم مقدمات شادي شما ماهي كوچولوهاي نازمو فراهم كرديم تا حسابي بهتون خوش بگذره. شادي شما آرزوي هميشه زندگي منه
بفرمايين همه چيز آماده است جوجوهاي من
عشقولك هاي كوچولوي من فكر كردن قراره برن استخر رفتن و مايوهاي گوگولي شونو آوردن تا تنشون كنيم
راستي ميتونم بگم كم كم دارين راه ميفتين ديگه. آخه تقريبا 15 يا 16 قدم به طور مستقل ميرين و بعد يه تنفس، دوباره ادامه ميدين. زمين خوردناتون هم خيلي كمتر شده. فكر كنم كه به زودي بايد با خبرهاي خوب برگردم....
از خداي مهربون ميخوام هيچ موقع دستاي مهربون و قشنگتونو از هم جدا نكنه . آمين
شيشه عمر من هستين غنچه هاي ناز و ملوسم...
