پرنیان و پانیاپرنیان و پانیا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

پروانه های زیبا پرنیان و پانیا

یک ماهگیتون مبارک

به همبن زودی یک ماه شیرین گذشت. من و بابا جون چقدر بهتون عادت کردیم. تو این یه ماه مارو عاشق خودتون کردین عزیزان من. وجود شما به زندگی ما رنگ و بوی عشق و محبت دوچندان داده. ماشاا... بزنم به تخته کلی واسه خودتون خانم شدین. دیگه حالا دیگه خیلی کوچولو نیستین که بخوام بترسم و احتیاط کنم.     چند روزیه که مرتب به خودتون می پیچین. فکر می کنم دلتون درد می کنه و احتمالا تظاهرات کولیک نوزادیو نشون می دین. این وضعیت تو بیشتر بچه ها هست و معمولا 3 الی 6 ماه طول می کشه. خدا کنه برای شما همون 3ماه بیشتر ادامه پیدا نکنه. قطره کولیک و گاهی نبات داغ بهتون میدم. ایشالا که زودی خوب شین عزیزای من. این روزا خیلی وروجک...
23 فروردين 1392

نیم ماهگیتون مبارک

عسل خانومای من این دو هفته اول زندگیتون واقعا برامون سخت بود آخه یهو خونواده دو نفره رمانتیک مادو برابر شد یعنی چهارنفره! با همه این سختی ها و نگرانی های جدید باید اعتراف کنم دیگه عمرا بتونم یه ثانیه بی حضور گرم و دوست داشتنی شما دووم بیارم .به همین زودی تو دل مامان باباتون جا باز کردین اونم اینهمه. درسته که زندگی دو نفره خیلی شیک و دلچسبه ولی باور کنین دیدن روی ماه شما منو دلتنگ گذشته هام نمی کنه. راست میگن بجه خیلی شیرینه !    مامی زهره این دو هفته برامون خیلی پر استرس بود . اولش که با تست تیرویید تو نخستین روزای زندگی تون شروع شد و زدن اون سوزنا کف پاهای کوچولوی نازتون منو آتیش میزد و درست فرداش دکتر براتون ت...
12 فروردين 1392

پرنسس خانما به دنيا اومدن

بالاخره انتظارها به پايان رسيد. ديشب به اتفاق همسر مهربون آخرين شام دونفره زندگيمونو خورديم و زود خوابيديم تا بتونيم صبح زود راهي بيمارستان شيم. من در آرزوي ديدن عسل خانما موقع نماز صبح با يه دنيا اميد و آرزو و البته كمي هم استرس اتاق عمل از خداي مهربون خواستم خودش كمكم كنه. كيف لوازم ني ني ها رو برداشتيم و راهي شديم. همه چيز بوي تازگي و نو شدن داشت.   مامی زهره دخترهاي نازنينم تا ساعاتي ديگر زندگي ما پر مي شود از شوق حضورتان و ما چشم به راه آن لحظه غرق در اين حس ملكوتي شده ايم. فرشته هاي آسماني من لذت حضور شما در زمين مارا سرمست خود خواهد كرد. چه زیباست لحظه های آمدنتان را به انتظار نشستن  چه دل انگیز است د...
20 اسفند 1391

سیسمونی و اتاق پرنسس کوچولوها با تم پرنسس

تقریبا دو ماهی میشه که هر روز به اتفاق همسری و گاهی هم مامان جون و همسری میریم خرید سیسمونی برای دردونه و نازدونه عسل. تو این مدت منم بیکار نبودم و سری به بهترین برندهای لوازم کودک تو وب و فروشگاه های توپ زدم و کلی اطلاعات کسب کردم. از دیزاین اتاق نی نی ها و خرید لوازم بزرگ شروع کردیم تا رسدیم به اکسسوری ها و لوازم تزیینی و فانتزی. حالا شمارو دعوت میکنم به بازدید از اتاق پرنسس های ناناز....... بفرمایید دیگه، البته از نوع مجازی! مامی زهره                               &nb...
20 بهمن 1391

انتخاب اسم براي ني ني عسلا

از همون روز كه جنسيت شما قطعي شد تا تونستيم كتاب خريديم تا بتونيم براتون اسامي خوب و شايسته انتخاب كنيم. من و باباجون هر روز كارمون شده بود گشتن توي نت و كمك گرفتن از اطرافيان و خانواده. نيلا و نلسا، كيانا و كامليا، الينا و النا، پرنيان و پرگل و.. اما از اونجايي كه برامون خيلي مهم بود اسامي پارسي اصيل انتخاب كنيم و از طرفي هم هر دو عاشق اسم پرنيان بوديم تصميم گرفتيم پرنيان و قطعي كنيم و دنبال اشم دوم بگرديم: پرميس، پرگل، پريناز، پرديس اما بين همه اينا پانيا مورد قبول همگي قرار گرفت. پرنيان: حرير، لطيف،‌آسماني، ابريشم منقش پانيا: حافظ، نگهدارنده، دور شده از بلا نامتان را پرنيان و پانيا ميخوانيم تا هميشه اصالت ايران...
27 دی 1391

بهترین همسر دنیا

 امیر عزیزم این روزها خیلی به فکر منی نگرانی هاتو نسبت به خودم از تو چشمای مهربونت میفهمم. اینکه به خاطر من و تنها نبودنم تو این روزها از کارها و مشغله هات دست کشیدی تا کنارم باشی و لحظه ها رو با هم سپری کنیم. بهترین خوردنی ها و امکاناتو برام فراهم می کنی و کلی با هم تفریح میریم. با همه سختی هاش اما بودن در کنار تو و دیدن اینهمه مهربونی بی دریغ و انرژی های مثبتت این دورانو برام آسون می کنه. هر روز آبمیوه تازه برام درست می کنی و نینی هامونم از دست پخت باباشون کلی تپل می شن. کافیه یه چیزی هوس کنم سه سوته رو میزه. با همه خستگیت وقتی میرسی خونه تمام کارهای منو انجام میدی. این روزا کلی از تکون این شیطون بلاها ذوق زده میشی و باهاشو...
11 آذر 1391

جنسیت نی نی ها

امروز دل تو دلم نیس دیگه. بی صبرانه منتظر سونوگرافی هستیم. البته مهربون همسر مثل همیشه در نهایت آرامش به من میگن فقط مهم اینه که سالم باشن و به بیشتر از این هم فکر نکن. داشتم با خودم فكر ميكردم همه ايت حرفا درست ولي كاش خدامنو به آرزوي ديرينم برسونه و يه دختر به من بده.... تو همين احوالات و افكار بودم كه دكتر به من گفت به آرزوت رسيدي  خانم دكتر اونم نه يكي كه دوتا دخمل ناز خدا بهتون داده.   پيشنهاد هم كرد كه اسمشونو بذارين درسا و گلسا. من كه از خوشحالي تو پوست خودم نمي گنجيدم چشمام پر شده بود از اشك و با همه وجودم خدارو شكر كردم. آخه از خيلي ها شنيده بودم كه مي گفتن دوقلوها خوبه كه همجنس باشن و دلايل جالب و منط...
14 آبان 1391

حس قشنگ مادر شدن

از همون روزی که خبر بارداری دوقلو مو شنیدم با خودم تصمیم گرفتم مامان  قدرتمندی باشم و حسابی به خودم برسم تا نی نی هام تپل مپل بشن و خوب رشد کنن واسه همین به اصرار مامان و بابا بار و بندیل چند ماه زندگیو بستیم و رفتیم خونه پدری. از طرفی اینجوری دیگه همسرم از بابت من خیالش راحته و می دونه که حسابی به من میرسم و منم تنها نیستم. همین روزا تصمیم دارم برم مرخصی زایمان بگیرم و بیشتر به نی نی ها برسم آخه یکی که نیستن دیگه!  امروز اولین تکون های نفسامو حس کردم. وااااااااااااااااای چقدر باحال تکون میخورین عزیزای من. ولی همینجا به یه چیزی اعتراف کنم یکی تون خیلی بلاست و مدام وول میزنه ولی اون یکی حرکات مهربون تری داره و د...
10 مهر 1391

سونو NT

امروز رفتیم سونو  خوشبختانه همه ایندکس های حیاتی تون عالی بود. یکی از شیطون بلاها شصتش توی دهنش بود. و نظر دکتر به خودش جلب کرد. ای نی نی شکمو     مامی زهره ...
19 شهريور 1391