پرنیان و پانیاپرنیان و پانیا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

پروانه های زیبا پرنیان و پانیا

یه اتفاق غافلگیر کننده

وقتی که جواب آزمایش و گرفتم یه کم شوکه شدم چون اصلا تو اون رنج تعریف شده برای بارداری نبود. اولش هزارتا فکر و خیال جورواجور به سرم زد که نکنه من مبتلا به بیماری خاصی شدم (اسمشو نمیارم) با ترس و لرز رفتم پیش دکترم اونم با دیدن برگه سریعا به من نگاهی کرد و با یه لبخند بامزه گفت وا و تو چند قلو داری دختر؟ باید سونو شی؟ ما که از شدت ترس و تعجب نفسمون تو سینه حبس شده بود گفتیم چند قلو؟!!!!! احساس کردم دنیا رو سرم خراب شد. درسته دلم نی نی میخواست ولی نه چندتا!  تموم امید و آرزوهای کاری و تحقیقی که واسه انجام تزم داشتم نقش بر آب شد و نمی دونستم چی باید بگم و چکار باید بکنم؟! هفته بعد رفتیم برای سونو و دکتر گفت که صدای دوت...
14 مرداد 1391

من باردارم

چند روزی بود صبح ها که از خواب بیدار می شدم سرم گیج می رفت.  از همه مهمتر اینکه من عاشق شلیل هستم منتها چند وقتیه از شلیل بدم میاد یعنی اصلا هیچ حسی به خوردن اون ندارم. بوی بعضی چیزا یا حتی دیدنشون اذیتم می کنه و همش لالا دارم. خدایا یعنی من چم شده؟! دیروز به اتفاق همسر مهربون رفتیم آزمایشگاه قرار شد بعدازظهر بریم جوابو بگیریم. بهههله درس حدس زدین من مامان شدم. هوراااااااا مامااااااان !  به قول دختر خالم مامان زوزوی کوچولو. واقعا باورش برام سخت بود و ازون جالب تر اینکه درست از همون موقع حسم و نگاهم به همه چیز عوض شد. مثل یه پیشامد تکون دهنده! عجیبه نه؟ اینارو قبلا زیاد از این و اون شنیده بودم ولی کی بود باور ک...
5 مرداد 1391

باید بیشتر بدونم

چند وقتیه افتادم تو خط کتاب خریدن و مطالعه. فکر میکنم همون طور که برای هر کاری مقدمات لازمه بچه دار شدن هم ازین موضوع مستثنی نیس. کلی کتاب خریدم، مادر کافی، فرزند صالح، تغذیه دوران برداری، در انتظار کودکی هستم، نه ماه انتظار، بایدها و نبایدهای بارداری، کودک خلاق، تربیت فرزند، چگونه از کودک خود مراقبت کنیم، وووووووو کلی کتابهای دیگه   این دورانم واسه خودش کیفی داره ها... مامی زهره ...
20 خرداد 1391

دلم ني ني مي خواد

این روزا با وجود همه گرفتاری های کاری و شروع تز مقطع دکتری تخصصی احساس می کنم خیلی تنهام بهتره بگم دنبال یه چیزی می گردم که برام تازه باشه  و منو ازین یکنواختی نجات بده. آره درست حدس زدی دوستم دلم نی نی می خواد.  دوس دارم یه روزی مامان بشم مامان زهره. فکرشو کن!     نمی دونم قیافم چقدر عوض می شه یا چه حسی به من دست میده ولی خوب منم دل دارم دیگهههههههه نی نی میخوام. بقیه اشم اصلا مهم نی.... همیشه آرزو داشتم یه خواهر می داشتم که هم صحبتم میشد اگرچه همیشه دور و اطرافم پر بود از دوستای خوب و یه خونواده مهربون. واسه همین شاید باورتون نشه چقدر عاشق دختر بچه های گوگولی و ملوسم. خداکنه یه روزی دخمل...
15 خرداد 1391