بیست و چهار ماهگیتون مبارک

دختران بی تکرارم عروسک های قشنگم دو ساله شدند. همیشه از گفته های بزرگترها در خاطرم هست که دو سالگی را سن از آب و گل درآمدن یک کودک در نظر میگیرند و من مادر امیدوارم زین پس روزهای بزرگی و بالندگی دلبرکانم را با اندکی بلوغ فکری و رفتاری بیشتر از پیش تجربه کنم. روزهایی که با استقلال بیشتر و وابستگی کمتر و البته احتیاط بیشتر و تعاملات بالاتر همراه باشد. استقلال در نیازهای روزانه که همراه باشد با استقلال در خوردن غذا و از پوشک گرفتن گام به گام عزیز ترینهایم و ....

این روزها ذوق عجیبی سراسر وجودم را در بر گرفته است و من هر لحظه  آینده را در واپسین روزهای سرد و برفین زمستانی تجسم میکنم.

آری اسفند دوست داشتنی و عزیز برای همه نوید آمدن روزهای بهاری و جوان شدن زمین و بازگشت چلچله ها را دارد و ننه سرمای خواب مانده  در آخرین روزهای سال، تازه یادش آمده که پرچم قهرمانی خود را بر بالای سر ببرد و پس از یک خواب زمستانی بلند اکنون میخواهد قدرت خویش را به رخ عمو نوروز دوس داشتنی و منتظر بکشد و هی ببارد و هی ببارد!

و خدا را شکر ما در آخرین روزهای سرد سال بالاخره شاهد هوای پاک هستیم..

این روزها دوقلوهای من به همراه مامان زهره در انتظار تولد دو سالگی و از راه رسیدن نازنین بیستم اسفند بیکار ننشسته اند و مدام با چسب و قیچی و سوزن و کاغذ میدوزند و میچسبانند و روبان میزنند و کاردستی می سازند. به که چه کیفی دارد این خستگی ها و دویدنهای پر از امید و شادمانی...! و قسمت جالب ماجرا اینکه دردانه های نازنینم امسال و در آستانه دو سالگی شان خوب میفهمند که تولدشان نزدیک است و مدام  برای سراغ گرفتن ازلباس آن شب سری به کمد میزنند و انگشت اشارتی به نی نای کردن و فوت کردن شمع دو سالگی و آمدن مامانی مهربون و چاقو زدن بر کیک و صد البته مالکیت آن جشن را دارند و من عاشق و مجنون هر اندازه دست و سر وسجده سپاس بالا ببرم و بر زمین گذارم باز هم در مقام مهربان خدایم کم است و کم....

این روزها ملودی دلنشین شعرهای آهنگین ترجمه نشده پانیا و پرنیان تمام فضای خانه را پر میکند. و قند در دل من مادرآب میکند. سجده های طلایی گلهای همیشه بهارم در وقت اذان و بازی کودکانه جوجو پر کلاغ پر و تکرار بی وقفه و طوطی وار رفتارها و واژه ها پس از درآمدن نصف و نیمه آنها از دهان من و کمک های بی اندازه شان در امر خانه تکانی از دل مشغولی ها و جان نوازیهای این روزهای من است..

جوجو پر، کلاغ پر، گنجشک پر، پیشی نههههههههههههههه، آقا گاوه نههههههههههه، هاپو نههههههههههههههه و پس از به اتمام رسیدن این مخلوقات نوبت به انسانها و اقوام و خانواده میرسد تا مشخص شود چه کسی پر دارد و پرواز میکند و چه کسه نههههههههههههههه.....!

خونه مامانی اونم بدون خواهری.........!

پشت صحنه های تدارکات تولد دو سالگی.....

فک کنم با کمی دقت میتونین حدس بزنین تولد دوسالگی فرشته های آسمونی من قراره با چه تمی برگزار بشه. تم ......!

خونه تکونی های پرنیانی و پانیایی....

عشقولانگی های خواهرانه....!

دام دارا دام  حالا این شما و............. اینم اتاق نظافت شده توسط دوقلوهای خوشمزه..

عاشق برق نگاتم نفس مامان....

دختران دوستدار ماشین و ماشین بازی..! دوره آخر زمون شده!

منتظر پست تولد کلوچه های خوشمزه باشید....   

برمی گردیم خیلی زود..!

بوس برا همه دوستای نی نی وبلاگی...  :-*